جدول جو
جدول جو

معنی بار نیشابور - جستجوی لغت در جدول جو

بار نیشابور
از دهات نیشابور است، (مرآت البلدان ج 1 ص 155)، از قرای نیشابور است، (معجم البلدان) (سمعانی)، قریه ای است از مضافات نیشابور، (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری) (رشیدی) (شعوری ج 1 ورق 160)، رجوع به مراصدالاطلاع شود
نام دهی است از ولایت طوس، (برهان)، نام شهری در نزدیکی طوس، (ناظم الاطباء)، گران شدن چیزی بر کسی، (ناظم الاطباء: بار)،
- بار شدن بر کسی، کل شدن بر کسی، انگل شدن بر او، تحمیل شدن بر او، رجوع به ’بار’ شود
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش بستک شهرستان لار که در 36هزارگزی جنوب خاور بستک کنار شوسۀ بستک به لنگه واقع است، دارای 30 تن سکنه میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
جزیرۀ بار، جزیره ای بحدود ولایت فارس و سند: ازو (از جزیره ارموس) تا جزیره بار که حدود ولایت فارس و سند است هفتاد فرسنگ. (نزهه القلوب ج 3 چ لیدن 1331 هجری قمری ص 186)
نام قصبه ای است در روسیه در ایالت پودولیه بر نهر روق، در 68هزارگزی شمال شهر موهیلف واقع است و دارای یک قلعه بر تخته سنگ میباشد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
سنگ آباد، دهی است از دهستان کنجکا بخش سنجید شهرستان هروآباد. دارای 644 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
شهری است مقدم بر توراب و در جانب شرقی شامی است و بنی رازح از خولان قضاعه در آن ساکنند ... (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی از دهستان مازول بخش حومه شهرستان نیشابور در 12 هزارگزی شمال نیشابور، کوهستانی، معتدل، دارای 121 تن سکنۀ شیعه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و تریاک، شغل اهالی زراعت و گله داری، راه مالرو است، غار ابراهیم ادهم در شمال این آبادی است، دارای مناظر طبیعی و چشمه ای است که از کنار سنگ بیرون آمده از چهار گز ارتفاع به زمین می ریزد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
از نواحی نیشابور است. (ازمعجم البلدان). نام محله ای است از نیشابور. (مرآت البلدان ج 1 ص 161). از محال نیشابور. (مراصدالاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
از قرای نیشابور از اعمال ترشیز است. (از معجم البلدان) (مرآت البلدان). دهی است از مضافات طریثیث. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
بشت. از بلوک نیشابور است. مرحوم قزوینی در تعلیقات لباب الالباب ج 1 ص 30 درباره کلمه دوغ آباد می نویسد: قصبه ای است از محال نیشابور، در کتب جغرافیای عرب یافت نشد ولی در دمیهالقصر در طبقات شعراء نواحی نیشابور در ترجمه ابومحمد دوغبادی گوید، دوغباد قریه ای است از ناحیۀ بست و واضح است که مقصود بست سجستان نیست بلکه بست در اینجا لغتی است در بشت و آن از بلوک معروف نیشابور است مشتمل بر قرای بسیار. یاقوت در معجم الادبا گوید: دوغاباد قصبه ای است از اعمال زواره و زواره از رساتیق نیشابور است. بست و دوغ آبادهم اکنون در خراسان هست و جزء توابع تربت حیدریه می باشد. و رجوع به جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی چ 1337 هجری شمسی بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 440 شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
ابن یاسین، ابوالقاسم نیشابوری. بگفتۀ مستوفی در سال 388 هجری قمری درگذشت. از سخنان اوست: حقیقه العلم، کشف علی السرائر. و دیگران نوشته اند که وی از مشایخ بزرگ عرفای اواخر قرن چهارم هجری است. در مولد خود مهنۀ نیشابور به ارشاد مردم پرداخت و ابوسعید ابوالخیر از صحبت او به مقامات عالی رسید و اشعاری در توحید دارد که از آنجمله است:
من بی تودمی قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد.
بشر در سال 380 هجری قمری در نیشابور درگذشت. و رجوع به ریحانه الادب: ابوالقاسم بشر یاسین و نامۀ دانشوران چ 1 ص 269 و لغت نامه ذیل ابوالقاسم بشر یاسین شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی از دهستان درب قاضی بخش حومه شهرستان نیشابور. دارای 182 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت وراه ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
دورترین محله ای است در نیشابور بر راه عراق. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است به یک فرسنگی نیشابور. ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن یوسف بن خرشیدالدبیری متوفی به سال 307 هجری قمری بدانجا منسوب است. وی از قتبیه بن سعید و محمد بن ابان و اسحاق بن راهویه و گروهی دیگر سماع و ازو ابوحامد روایت دارد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
از نواحی خواف از اعمال نیشابور، رهنی گویداز نواحی زوزن باشد، ابوالحسن بن ابی سهل بن ابی الحسن اللازی شاعر فاضل منسوب بدانجا و این بیت او راست:
یشم الانوف الشم عرصه داره
و اعجب بانف را غم فاز بالفخر،
و از قدماء اهل لاز احمد بن اسدالعامری و دو پسر وی ابوالحارث اسد و ابومحمد جعفر است، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا